سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شاهکار خالق

گناه

به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه

به بزرگی کسی نگاه کن که از او نافرمانی کرده ای ...  

 


نوشته شده در سه شنبه 94/9/10ساعت 10:6 عصر توسط نظرات ( ) | |

خدا

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خواست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم

کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

ان یک جواب داد چه دانیم ما که چیست

پیداست انقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژ پشت و گفت

این اشک دیده من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است

این گرگ سالهاست که با گله اشناست

ان پارسا که ده خرد و ملک رهزن است

ان پادشاه که مال رعیت خورد گداست

بر قطره سر شک یتیمان نظاره کن

تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین به کجروان سخن از راستی چه سود

کو انچنان کسی که نرنجد ز حرف راست  


نوشته شده در سه شنبه 94/9/10ساعت 9:30 عصر توسط نظرات ( ) | |

خدا

افسوس که تا دیروز قسمتی از اخرت

 را می فروختیم تا دنیا رو  بدست بیاریم

و صد افسوس که امروز از دنیامون هزینه می کنیم

 تا باقی مانده ی اخرتمون رو هم خراب کنیم

ای که بیدار لیک در خوابی

چه بگویم تو خوب می دانی...

 "عمر برف است و افتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غره هنوز"


نوشته شده در سه شنبه 94/9/10ساعت 9:11 عصر توسط نظرات ( ) | |

خدا

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن

با امدن نام دلربایت دلم نمی لرزد

چند گاهی ایست وقتی می گویم: 

صلواتک علیه و علی ابائه

به یاد مصیبت های اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

فی هذه الساعة

دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

وفی کل الساعة

دلم نمی سوزد که همه ساعاتم از ان تو نیست

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

ولیا و حافظا

احساس نمی کنم که سرپرستم امامم کنار من ایستاده

و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

و قائدا و ناصرا

به یاد پیروزی لشکرت در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی زند

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

و دلیلا و عینا

یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

حتی تسکنه ارضک طوعا

یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین

 من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم

چند گاهی ایست وقتی می گویم:

و تمتعه فیها طویلا

به حال انانی که در زمان طولانی حکومت شیرین تو

 طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم

اما چند گاهی ایست دعای فرج را چند بار می خوانم

تا هم با امدن نامت دلم بلرزد

هم اشکم بریزد

هم در جست و جویت باشم

هم سر پرستم باشی

هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم

هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است

و باز هم با شرم می گویم

اللهم عجل لولیک الفرج

یک سال دیگر هم گذشت و چشممان به

جمال مولای غایبمان روشن نشد

و چرا بیاید؟وقتی که اکثریت قریب به اتفاق ما

 شیعیان در تمام سال از او غافلیم

و قلیلی از ما نیز به هنگام مشکلاتمان از او یاد می کنیم

اما اقای ما به رو سیاهیمان نگاه نکن و به دست هایمان که

خالی اند و به زبانمان گوش مسپار که گناهکار تر

از ان است که تو را

با صداقت و اخلاص بخواند قلب ان بندگان خدا را ببین

 که هر روز صبح و شام تو را می خوانند...


نوشته شده در سه شنبه 94/9/3ساعت 7:57 عصر توسط نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4      
تمامی حقوق برای شاهکار خالق محفوظ است و کپی برداری شرعا حرام بوده و پیگرد قانونی خواهد داشت